سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به جای شش پنجاه و دوم

بسم الله

در حال تفکر و تجزیه و تحلیل پیرامون شعری که سید جواد هاشمی در آخرین سکانس اخراجی ها 1 خواند بودم.

در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند

                                                                            گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را

اولین و ساده ترین تحلیلی که می شد داشته باشم این بود که افرادی وجود دارند بسیار نیک عمل و نیک نام که اسامی این افراد در لوحی به ثبت رسیده و یا همه ی خوبان در مکانی به اجتماع آمده اند و منِ بد نام را در این لوح و این اجتماع راه نمی دهند.

---------------

پس از اندک اندیشه ای پیرامون این نتیجه این موضوع را دریافتم:

از همان ابتدای امر همه فکر می کردند منِ زشت خوی از نیک نامان هستم و اسم من را هم در لوح نیک نامان به ثبت و ضبط رساندند.

آدم هم که از خدا خواسته ذوق زده شده و چنان ظاهر را درست می کند که خدا فقط می داند این فرد (من) حتی از چند فرسخی کوی نیک نامان هم که گذری نکرده هیچ حتی تا کنون نام این کوی را نشنیده است.

و چه آراستن پوچی و چه زندگی مشقت باری دارد هر آنکه همچون من به چنین توفیق اجباری دچار شده است.

و چه انتظار عبثی است زمانی که او می داند و من نمی دانم که دچار چه سرگرمی شده ام و چه زشت ظاهری زیبا ساخته ام .

در کوی نیک نامان ما را گذر بدادند

                                                         آن کوی سازگار نیست با هر چه بد سگالان*

خیلی گیج شدم ، نمی دونم. شاید هم می دونم ، نمی خوام بفهمم.

آخر نوشت ها

---------------------------

*سگال : اندیشه ، فکر. (فرهنگ فارسی عمید ، انتشارات امیرکبیر، جلد دوم ، صفحه 1217)

 



کلمات کلیدی :
  • بایگانی