سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ای همه هستی ز تو پیدا شده

بسم الله

سلام

پیرو پست قبلی که قول داده بودم این پست در مورد سلام تو باشد +:

نقل به مضمون:

روزی مجنون درب خانه ی لیلی دغل الباب می نماید.

لیلی می پرسد : کیست ؟

- مجنون می گوید : منم.

- لیلی می گوید : منم نداریم ،‏

مدتی می گذرد و مجنون سر به بیابان می گذارد و پس ازمرارت بسیار و رنج سفر (بسیار سفر باید تا پخته شود خامی) متوجه موضوع می شود و اینبار که برای ملاقات لیلی مراجعت می نماید ، پس از دغل الباب و پرسش کیستی لیلی،‏می گوید :

توئی ، و سر تا پای وجود خودش را تو می بیند.

و کی می شود که همه ی من تو باشی و بس؟

من منتظر تو شدنم هستم.

----

ای همه هستی ز تو پیدا شده

خاک ضعیف از تو توانا شده

آنچه تغیر نپذیرد توئی

وانکه نمردست و نمیرد توئی



کلمات کلیدی : تو، ای همه هستی ز تو پیدا شده، خام، پخته، سفر، لیلی، مجنون، منتظر، من

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست

بسم الله

سلام

بدون مقدمه می خواهم بگویم ، که خیلی ناراحتم.نه از دست تو یا دیگری ، این دفعه از خودم ناراحتم

این دفعه می خواهم با خودم قهر کنم. می خواهم دیگر با خودم نباشم ، همیشه تو بحث ها از خود دفاع کردم ولی این دفعه دیگر دفاع که نمی کنم هیچ ، می خواهم خود را به چالش بکشانم. می خواهم دیگر خودم نباشم ، چون این خود خیلی نامرد است. چون این خود خیلی اذیت می کند . چون این خود خیلی مزاحم است.

که خواجه ی شیراز گفت :

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست

تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

پس خداحافظ خود و سلام تو.

ان شاء الله پست بعدی در باره ی سلام تو خواهد بود.

خلاصه که ببخش اگر به قولم وفا نکردم.



کلمات کلیدی : خواجه ی، شیراز، میان، عاشق، و، معشوق، هیچ، حائل، نیست، تو، خود، حجاب، خودی، حافظ، از، برخیز، خداحافظ خود، سلام تو
  • بایگانی