گرفتار - گرفت یار

بسم الله
سلام
خیلی وقت بود که نت نیامده بودم ، چند باری هم که از اردیبهشت ماه آمدم تا مرحله ی ارسال پست جدید هم پیش امدم و باز پشیمان شدم.
اما امروز دیگر نتوانستم ننویسم :
دکتر حسن عباسی را با سخنرانی جمهوری اسلامی به چه دردی می خورد ؟ شناختم.
حدود 5 سال یا 6 سال پیش ، خیلی این سخنرانی به دلم نشست.
دو روز پیش در یکی از شهرهای مرزی ایران به نام پیرانشهر ، ساعت 5 عصر بود حدوداً با یکی از دوستان تصمیم گرفتیم  بریم نان داغ  کباب داغ نوش جان کنیم.
تا شخص کبابی در حال مقدمات درست کردن کباب بود ، متوجه حضور یک خانم سی و چند ساله و دو فرزندش شدم.
وقتی که کباب ما را آورد ، یک سیخ کباب هم برای آن سه نفر روی میزشان گذاشت ، که مادر سی و چند ساله که گرسنگی از وجناتش هویدا بود ، به دو فرزندش نگاه می کرد و آن دو کودک در حال خوردن کباب ها بودند.
همانجا یادم به این جمله که تقریباً هفته ای دو ، سه مرتبه یادم می آید افتاد : که جمهوری اسلامی به چه دردی می خورد؟؟؟
چرا باید این همه فقیز در مملکت ما باشد ؟ مسئولین چه کاری انجام می دهند ؟ خواهشاً نگویید مسئول نبودی خبر نداری که مسئولیت سخته ، که به اندازه ی خودم مسئولیت داشته ام و آنچه که باید بدانم را می دانم.
آقایان مسئولین که شب ها سر سیر بر بالش نرم می گذارند ، بدانند روزی به نام قیامت در انتظارمان است.
آقایان مسئولین اگر ذرّه ای از زندگی رهبر انقلاب الگوبرداری می کردید ، هیچگاه در ذهن هیچ کس این جمله تداعی نمی شد که جمهوری اسلامی به چه دردی می خورد؟



کلمات کلیدی : درد، اسلامی، جمهوری، دردی، چه، می خورد